نکات جالب از اعجوبه های تاریخ

روش بهترین زیستن از دید بزرگان

نکات جالب از اعجوبه های تاریخ

روش بهترین زیستن از دید بزرگان

عجایب جهان هستی

عجایب هفتگانه، به هفت اثر برتر معماری و مجسمه سازی دوران باستان اطلاق می‌شود. این هفت اثر ظاهراً اولین بار توسط یک فنیقیایی یونانی‌الاصل به نام آنتیپاتروس در قرن دوم پیش از میلاد در یک کتاب ثبت شده‌است. مشخص نیست که این فرد خودش این آثار را دیده‌است یا نه. به هر حال آنچه مسلم است این است که وی در زمانی می‌زیسته که تمام این شاهکارهای هنری سالم و موجود بوده‌اند و او نمی‌خواست ویرانه‌ها را به همعصران خود معرفی کند.

نکته دیگر در مورد این آثار انتخاب عدد هفت برای تعداد آنهاست. دلیل این امر هم مقدس بودن این عدد است. عدد هفت چه در گذشته و چه در حال، برای انسان محترم و مقدس بوده بطوریکه تقریباً در هر گونه تقسیم بندی به این عدد توجه شده‌است. مانند هفت روز هفته، هفت هنر، هفت خدای یونان باستان و...


تهیه فهرست کامل عجایب هفت گانه در اصل حدود سده دوم پیش از میلاد کامل شده‌است و اولین اشاره به تهیه این مجموعه مکتوب در کتاب تاریخ هرودوت آمده‌است که به سده ۵ پیش از میلاد مربوط برمی‌گردد.

چندین دهه بعد از آن، تاریخ نگاران یونانی درباره بزرگ‌ترین بناهای تاریخی دوران خود شروع به نوشتن کردند. از جمله کالیماکوس  - که در ۳۰۵ تا ۲۴۰ قبل از میلاد می‌زیست - سر کتابدار کتابخانه اسکندریه، «مجموعه‌ای از عجایب جهان» را تهیه کرد. امروزه، تنها چیزی که درباره این مجموعه می‌دانیم، همین عنوان آن است و بس، به این دلیل که این کتاب نیز در آتش‌سوزی بزرگ کتابخانه اسکندریه از بین رفت.

فهرست نهایی عجایب هفت گانه در قرون وسطا تکمیل شد. این فهرست شامل چشمگیرترین بناهای تاریخی جهان باستان بود که از بعضی، شواهد بسیار اندکی در دست بود و تعدادی نیز اصلاً باقی نمانده بودند. آثار کنده کاری هنرمند هلندی مارتن ون هیمسکرک و کتاب تاریخ معماری یوهان فیشر ارلاخ  از قدیمی‌ترین منابعی هستند که در آن به این فهرست عجایب هفت گانه اشاره شده‌است.

شواهد باستان‌شناسی از بسیاری از اسرار تاریخی که قرنها عجایب هفت گانه را احاطه کرده بودند، پرده برداشته‌است. عجایب هفت گانه برای سازندگانشان نمادهایی از مذهب، اسطوره شناسی، هنر، قدرت و علم بودند و برای ما، آنها شواهدی از توانایی انسان هستند.

از زمانهای بسیار قدیم تا کنون، فهرست‌های متعدد و متفاوتی از عجایب هفتگانه به نگارش درآمده‌است. فهرست اروپا-محور مذکور بدین قرار است:

فانوس دریایی اسکندریه

هرم بزرگ جیزه

تندیس غول‌پیکر رودس

نیایشگاه آرتمیس

تندیس زئوس

باغهای معلق بابل

آرامگاه هالیکارناسوس

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

فانوس دریایی اسکندریه هفتمین مورد عجایب هفتگانه جهان است که در مصر قرار داشت. برجی که بر فراز آن آتشی روشن می‌کردند تا شبها راهنمای ناخدایان برای رسیدن به بندر اسکندریه باشد. این برج در جزیره کوچک فارو بنا شده بود و دلیل کاربرد کلمه فار به معنای چراغ دریایی برای نامیدن این نوع ساختمانها که چراغ راهنمایی برای کشتی است همین مسأله است. برج دریایی اسکندریه در زمان سلطنت جانشین اسکندر یعنی بطلمیوس دوم (۳۰۷ - ۲۴۷ قبل از میلاد) به وسیله معماری به نام سوسترات ساخته شد. آنچه تاریخ در باره ارتفاع برج ذکر کرده است باور کردنی نیست. یونانی‌ها می‌گویند این برج در حدود ۲۷۲ متر ارتفاع داشته، ولی اعراب که ۱۰ قرن بعد قدم به مصر گذاردند گفته‌اند ارتفاع خرابه برج به ۱۶ متر می‌رسیده است. این برج روی پایه‌ای چهار گوش بنا شده بود که ۶۹ متر ارتفاع داشت. روی این پایه، برج با مقطعی هشت‌ضلعی و ۳۸ متر ارتفاع قرار داشت و برج ۹ متری دیگر روی آن بنا شده بود که بر فراز برج اخیر فانوس دریایی پرتو افکن بود. این برج تا قرن ۱۲ راهنمای کشتی‌ها بود ولی در سال ۱۳۷۵ میلادی بر اثر زلزله شدیدی که در اطراف اسکندریه روی داد از بین رفت و از خرابه‌های آن نیز چیزی باقی نمانده است.گفته می شود بر روی برج یک آینه غول پیکر نصب بوده است

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

هرم بزرگ جیزه

هرم بزرگ جیزه (اسامی دیگر: هرم خوفو، هرم خئوپس) در مصر تنها بازمانده عجایب هفتگانه جهان به شمار می‌آید. پندار بر اینست که این هرم آرامگاه فرعون خوفو از دودمان چهارم بوده است. از اینرو به این هرم، هرم خوفو هم گفته می‌شود. این هرم در شهر قاهره مصر واقع شده است و قدمت آن به ۲۹۰۰ ق.م. می‌رسد. ساخت آن توسط ۱۰۰٫۰۰۰ نفر کارگر در مدت ۲۰ سال به اتمام رسیده است.


این هرم که همراه با دو هرم کوچک‌تر در خارج از قاهره - در مصر- قرار دارند، به دستور خوفو یا خئوپس ، فرعون سلسله چهارم، ساخته شد. مصریان باستان به زندگی پس از مرگ اعتقاد فراوانی داشتند و این هرم در واقع مکان مقبره و محل زندگی فرعون پس از مرگ او به شمار می آمده است. از آنجایی که گنجینه فرعون نیز همراه با او در این هرم قرار داده میشد، راه ورود به مقبره بسیار پیچیده و تودرتو است و تعداد زیادی از سازندگان و مهندسین آن نیز در راهروهای آن ناپدید شدند. هرم در اصل ۱۴۷ متر ارتفاع داشته است که در حال حاضر در اثر فرسایش، به حدود ۱۳۷ متر رسیده است. هر ضلع قاعده هرم ۲۳۰ متر طول دارد و در ساخت آن از حدود ۲٬۳۰۰٬۰۰۰ بلوک به وزن متوسط ۲٫۵ تن استفاده شده است. تاریخ اتمام این بنای عظیم حدود ۲۶۸۰ قبل از میلاد تخمین زده شده است. هرم جیزه تنها بازمانده عجایب هفت گانه است.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

غول رودس نام تندیسی است از هلیوس  ‐ خدای خورشید ‐ که بقولی در ورودی بندر شهر رودس در یونان، قرار داشته است و به همین دلیل به غول رودس معروف گشته‌است. این تندیس، علی رغم اینکه پس از ساخته شدن تنها ۵۶ سال پابرجا بود، از سوی غربیان به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جهان اعلام شده است. بنا به گفته تاریخنگاران این تندیس عظیم حتا در زمانی که بر روی زمین افتاده بود هم بسیار شگفت انگیز بود. این غول تنها یک تندیس عظیم نبود بلکه نماد اتحاد مردم رودس به شمار می‌رفت.

یونان باستان در بیشتر دوران تاریخی خود، شامل ایالاتی با قدرت محدود بوده است. جزیره رودس شامل سه ایالت یالیسوس ، کامیروس  و لیندوس  بوده است. در ۴۰۸ پیش از میلاد، این شهرها با هم متحد شده و یک قلمرو با پایتخت واحد به نام رودس، به وجود آوردند. این شهر از نظر اقتصادی بسیار پیشرفته بود و با مصر مراودات تجاری داشت. در سال ۳۰۵ قبل از میلاد آنتیگونی‌های مقدونیه، رودس را محاصره کرد تا این ارتباط تجاری را از بین ببرد.

آنها هرگز موفق نشدند به داخل شهر نفوذ کنند و پس از امضای قرارداد صلح در سال ۳۰۴ قبل از میلاد، آنتیگونی‌ها محاصره را ترک کردند و مقدار هنگفتی جنگ افزارهای گرانبها برجا گذاشتند. اهالی رودس این غنایم را فروختند و به افتخار اتحاد خود، با پول آن تندیس عظیم را بنا کردند. ساختن این تندیس ۱۲ سال طول کشید و در سال ۲۸۲ قبل از میلاد به پایان رسید. سالها این تندیس در ورودی بندر پابرجا بود تا زمین‌لرزه شدیدی به شهر آسیب فراوان رساند و تندیس را از ضعیفترین بخش آن - زانوهای غول - شکست.

امپراتور مصر هزینه تعمیر آن را به عهده گرفت اما یک پیشگو، عمل بازسازی را منحوس خواند و در نتیجه پیشنهاد امپراتور پذیرفته نشد. باقیماندهٔ تندیس بیش از ۸۰۰ سال بر خاک افتاده بود تا اینکه عربها به فرماندهی معاویه پسر ابوسفیان، در سال ۶۵۴ پس از میلاد مسیح به رودس هجوم بردند. آنها بقایای تندیس را از هم باز کردند و به یک بازرگان یهودی اهل سوریه فروختند. گفته شده است که ۹۰۰ شتر این بار عظیم را به سوریه حمل کردند.[1]

 

[] شرح کوتاهی از تندیس

با توجه به ارتفاع تندیس و عرض دهنه بندر، تصور قرار گرفتن مجسمه با پاهای گشوده بر دو طرف ورودی بندر، غیر ممکن به نظر میرسد و از آنجایی که تندیس پس از سقوط موجب گرفتگی مسیر بندرگاه نشده است، به نظر میرسد که تندیس یا بر روی سمت شرقی دماغه بنا شده بوده یا اصولا بیش از آنچه گفته می‌شود از آب دور بوده است. هر چه بوده، مسلم است که غول با پاهای گشوده بر دو سمت ورودی بندر نایستاده بوده است.

پروژه ساخت تندیس به چارز اهل لیندوس تندیسگر سپرده شده بود. برای این کار، کارگران او قطعات برنزی روی تندیس را قالب ریزی می‌کردند. پایه تندیس از مرمر بوده و پاها تا مچ آن ابتدا ساخته و محکم شده است. ساختار تندیس به تدریج با قرار گرفتن قطعات برنز بر روی چهارچوبی از آهن و سنگ، پدیدار می‌شد. یک خاکریز بلند برای دسترسی پیدا کردن به بخش‌های بالایی تندیس، در اطراف آن ساخته شد که پس از پایان کار برچیده شد. تندیس در پایان ۳۳ متر ارتفاع داشت که بر روی پایه‌های مرمرین به بلندی ۱۵ متر قرار گرفت. گفته می‌شود عده کمی می‌توانستند دو دست خود را بر دور انگشت شست او حلقه کنند

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تندیس زئوس خدای یونان در المپیا یکی از عظیم‌ترین تندیس‌های جهان و از عجایب هفت‌گانهٔ دنیای قدیم بوده است.[۱] در دوران باستان المپیا مرکز مذهبی در جنوب غربی یونان بوده است. یونانیان باستان زئوس پادشاه خدایان را می‌پرستیدند [۲] و در زمان‌های مشخص به افتخار او جشن‌هایی برپا می‌کردند.[۳] در این جشن‌ها مسابقات ورزشی هم انجام می‌شد. تا آن‌جا که در تاریخ ثبت شده، نخستین بازی‌های المپیک در سال ۷۷۶ پیش از میلاد[۴] برگزار شده‌است و تا سال ۳۹۳ پس از میلاد[۴] یا تا سال ۴۲۶ پس از میلاد[۵] همچنان بازی‌ها برگزار می‌شد.[۴] برای مردمان دنیای قدیم این بازی‌ها خیلی مهم بودند؛ چندان‌که در زمان برگزاری مسابقات جنگ‌ها متوقف می‌شد تا شرکت کنندگان و تماشاگران بتوانند به آسانی خود را به محل مسابقات برسانند.[۶]

 

پیکرهٔ زئوس
فیدیاس آتنی، در حدود سال ۴۳۵ پیش از میلاد، این تندیس ۱۲ متری را ساخته و زینت معبد زئوس در المپیا کرد. این تندیس که یکی از عجایب هفتگانهٔ دنیای قدیم شناخته می‌شد، بعدها دزدیده شد

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

باغ‌های معلق بابل یا باغهای معلق سمیرامیس و دیوارهای بابل (عراق کنونی) یکی از عجایب هفتگانه می‌باشد. هردو این آثار ظاهراً به دستور بخت‌النصر دوم در حدود سال ۶۰۰ پیش از میلاد ساخته شده‌است. این آثار در نوشته‌های مورخان یونانی مانند استرابو و دیودوروس سیکولوس ذکر شده‌است ولی همچنان در مورد وجود آنها ابهاماتی هست. در حقیقت در هیچ یک از نوشته‌های بابلی در مورد وجود این باغ مطلبی ذکر نشده‌است. در طول قرنها این منطقه با باغهای نینوا درآمیخته ولی در حکاکی‌های موجود در آن نواحی روش‌های انتقال آب رودخانه فرات به ارتفاعی که برای این باغها احتیاج بوده‌است آورده شده‌است. این باغها برای خوشحال کردن همسر بخت‌النصر که بیمار بوده‌است ساخته شده‌اند. آمیتیس دختر ایختو ویگو(اژی دهاک) و نوهٔ هوخشتره(پادشاه ماد) با بخت‌النصر ازدواج کرد تا میان دو قوم صلح پایدار برقرار گردد. سرزمین ماد که آمیتیس از آن می‌امد سرزمینی سرسبز و کوهستانی و پوشیده از گیاهان و درختان مختلف بود ولی سرزمین بابل در منطقه‌ای مسطح و فلاتی خشک قرار گرفته بود. یکی از دلایل بیماری آمیتیس هم دوری او از سرزمین خوش آب و هوای خود بود بنابراین بخت‌النصر تصمیم گرفت باغهای معلق بابل را در ارتفاع برای همسر خود بسازد کلمه معلق که برای این باغها استفاده می‌شود در حقیقت به این معنی نیست که باغها به‌وسیله طناب یا ریسمان به یکدیگر متصل بوده‌اند بلکه احتمالاً ترجمه اشتباه کلمه‌ای یونانی به معنای تراس یا بالکن بوده‌است. استرابو در قرن اول قبل از میلاد می‌نویسد: تراسها در طبقاتی روی یکدیگر واقع شده بودند و هرکدام دارای ستونهای سنگی مکعب شکل توخالی بوده‌اند که توسط گیاهان پوشیده شده بود. تحقیقات بیشتر در منطقه بابل منجر به یافتن پایه‌های این ستون‌ها شده‌است

 

 

 

در مدت زمان کوتاهی که این جمله از نظر شما می گذرد دو نفر به علت عدم دسترسی به منبع آب آشامیدنی سالم و مطمئن در دنیا خواهند مرد. سازمان بهداشت جهانی اخیراً اعلام کرده است که بطور متوسط 50 هزار نفر به دلیل استفاده از آبهای آلوده در جهان جان می سپارند. این درحالی است که فشار بر منابع موجود هرساله افزایش می یابد و وضعیت بدتر می شود.

.

همه ساله 500000 کیلومتر مکعب آب بصورت بخار وارد اتمسفر می شود که 86 درصد آن از دریاها و 14 درصد از سطح خشکی ها تامین می شود. این بخار در چرخه هیدرولوژی تبدیل به بارش می شود.

محققان می گویند برخورد یک کوه یخی بزرگ به قطب جنوب موجب تغییر شکل نقشه این قطب شده است.

 

سیل بزرگتری عامل خسارت در بین حوادث طبیعی است. سایر حواث طبیعی چون زلزله به علت فراوانی کمتر در مجموع خسارت کمتری وارد می کنند هرچند که در هر واقعه ممکن است خسارت زیادی وارد نمایند.

 

75درصد جرم اتمفسردر 10 کیلومتر ضخامت پائین جو قرار گرفته است.

 

 پائین ترین لایه جو که در برگیرنده بیشترین جرم بوده و تبادلات   هیدرولوژیکی در آن انجام می شود لایه تروپوسفر است. ضخامت این لایه 11 کیلومتر می باشد و بیشترین تغییرات اقلیمی در َآن اتفاق می افتد. از طرف قطب به سمت استوا به ضخامت این لایه اضافه می شود.

مدت زمانی که لازم است تا تمام آب اقیانوسها سک دور در چرخه هیدرولوژیکی بچرخد 3000 سال است. این زمان برای یخهای قطبی 8000 سال و برای آبهای زیر زمینی 5000 سال می باشد.

 

چرا در ارتفاعات با آنکه به دلیل کاهش فشار هوا مولکولها راحت تر می توانند از سطح مایع تبخیر شوند تبخیر کمتر است؟ علت کاهش دمای هوا و افزایش رطوبت نسبی است.

 

تغییر فاصله زمین و خورشید تاثیر چندانی بر دمای زمین ندارد بلکه زوایه تابش خورشید در این مورد موثر است.

 

تبخیر از سطح خاک عمده ترین منبع هدررفت آب بصورت تبخیر در ایران است.

 

بر هر سانتی متر از سطح زمین 1.05 کیلو گرم هوا وجود دارد.

 

 

 پیش بینی می شود در سال 2025 از هر سه نفر در جهان یک نفر با کمبود آب مواجه شود. در حال حاضر 29 کشور با کمبود آب مواجه هستند که با پیش بینی های انجام شده احتمالاً زندگی این کشورها فلج خواهد شد. گفته می شود در سالهای آتی جنگهائی بر سر آب در جهان رخ خواهد داد.

 

 در فصل زمستان، در مناطق سردسیر لیمنوگراف از کار انداخته و از اشل استفاده می کنند.

 

 با آنکه زمان تمرکز برای یک حوزه عدد ثابتی فرض می شود، با داشتن یک حوزه با خصوصیات فیزیکی یکسان باز هم زمان تمرکز در دبی های کم بیشتر می شود.

 

  به ازای هر یک درصد افزایش نمک محلول در آب یک درصد از شدت تبخیر کاسته می شود.

 

  اگر تمام یخهای قطبی ذوب شوند آب دریاها 14 متر بالا می آید.

 

  آمارها نشان می دهد که بیشترین قربانیان سیل زنان و سپس کودکان هستند.///

 

 برای برآورد و محاسبه دبی در ایستگاههای هیدرومتری از رابطه دبی- اشل استفاده می شود ولی باید توجه داشت که با یک سطح تراز مشخص میزان دبی هنگام روند افزایشی به دلیل ذخیره رودخانه ای بیشتر از حالت فروکش است. هنگام حرکت موج سیل شیب سطح آب تغییر می کند و منحنی سنجه آب حالت عدسی به خود می گیرد./

 

 ایرانیان یکی از پیش گامان احداث سد بودند و چندین سد باستانی گواه این مدعاست. برای کسب اطلاعات کامل به مقاله سدسازی در ایران باستان مراجعه شود. چند سد یادگار  ایران باستان عبارتند از:
سد قلعه رستم ، در 33 کیلومتری شمال شوشتر بر روی کارون که دارای سه دهنه بزرگ از بالا به پایین بوده است. نهری را که از این سه سد آب می گرفته نهر « جوی بند » و یا « دیم چه » می گفته اند . درازای این نهر آبیاری 18 کیلومتر بوده است. ـ
ـ سد شعیبیه : که در 24 کیلومتری جنوب غربی شوشتر و بر روی رودخانه دز ساخته شده بوده است.
ـ سد کارون : که در 8 کیلومتری شمال اهواز قرار داشته است.

-
سد عجیرب :که در 36 کیلومتری شوشتر روی رودی با همان نام احداث شده است.
ـ سد کرخه : این سد در 15 کیلومتری شمال حمیدیه واقع بوده و پیش تر به آن سد نهر هاشم می گفته اند.
ـ سد ابوالعباس : در 18 کیلومتری رامهرمز واقع است و از سه دهانه تشکیل می شده است.
ـ سد ابوالفارس : در جنوب شرقی رامهرمز.
ـ سد جراحی : در 29 کیلومتری جنوب رامهرمز.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تاریخچه اندازه گیری باران

اندازه گیری باران قدمتی 2000 ساله دارد. اولین اندازه گیریهای ساده باران از 400 سال قبل از میلاد در هندوستان آغاز شد. نخستین بارانسنجی که در دنیا نصب شده است مربوط به سال 1400 میلادی در کشور کره است ولی ثبت خودکار بارندگی از سال 1600در انگلستان شروع شده است.

افزایش بی سابقه دما

در 13 سپتامبر 1922 در منطقه غریریای لیبی دمای هوا به 57.8 درجه سانتیگراد رسید

سابقه افزودن فلوراید به آب آشامیدنی

24 آگوست سال 1945 میلادی برای نخستین بار در جهان در شهرهای نیویورک و گراندراسپرس (شهری از ایالت میشگان) به مخازن آب آشامیدنی ماده فلوراید اضافه کردند

 

سابقه حقوق بهره برداری از فلات قاره

در 29 سپتامبر 1945 ترومن طی اعلامیه ای بهره برداری از منابع طبیعی کف و زیر فلات قاره و در زیر آبهای مجاور سواحل ایالات متحده را در انحصار این کشور تلقی نمود و آنرا تابع قوانین و مقررات جاری آمریکا قلمداد کرد. در منابع به این تاریخ به عنوان آغاز حقوق بهره برداری کشورها از فلات قاره اشاره می شود.

قرارداد آب رود هیرمند

در تاریخ بیستم اردیبهشت 1318 قرارداد آب رود هیرمند بین دولت ایران و دولت پادشاهی افغانستان منعقد گردید. به علت نابسامانی سیاسی در کشور افغانستان این قرارداد وضعیت اجرائی مناسبی پیدا نکرد.

در تاریخ

15 فروردین 1292 یک سیلاب بزرگ در تهران جاری شد و بخشهای زیادی از مناطق ونک و فرخزاد را زیر آب برد.

 

چند گزارش از زلزله

  • در سال 1292 زمین لرزه ای شدید در منطقه بوئین زهرا رخ داد و بیش از پنجاه هزار کشته برجای گذاشت.

  • در سال 1288 زمین لرزه شدیدی در مکزیک (شهر آکایولکو) رخ داد و این شهر را کاملاً ویران کرد.

  • در سال 1258 (19 آپریل) تئودور رئیس جمهور وقت آمریکا در ایالات متحده آمریکا عزای عمومی اعلام کرد. در این روز دو شهر بزرگ ایالت کالیفرنیا (سانفرانسیسکو و ساکرامنتو) به دنبال زمین لرزه ای بی سابقه ویران شد.

  • در 29 آپریل سال 1980 زمین لرزه ای در الجزایر 300 هزار نفر و در ایتالیا 4000 نفر را به کام مرگ کشانید.

  • در سال 1309 زلزله شدید در برمه روی داد و 6هزار نفر کشته شدند. در این زمین لرزه شهر پگو با خاک یکسان شد.

  • در 8دسامبر1988 سفر گرباچف رهبر شوروی سابق از نیویورک با اعلام خبر زمین لرزه شدید در ارمنستان لغو شد. این زمین لرزه 25هزار کشته برجای گذاشت.

  • 2دسامبر 1964یکی از شدیدترین زمین لرزه های ثبت شده جهان با بزرگی 8.4 ریشتر در لنگرگاه آلاسکا به وقوع پیوست.

  • 27 آبان 1347 یک ایستگاه لرزه شناسی در عشق آباد زمین لرزه ای که در قوچان رخ داده بود را ثبت نمود.

 

آتشفشان

  •  در 17 می 1980 میلادی آتشفشان ام تی هلنس واشنگتن پس از چند انفجار مهیب فعال شد و تا شعال 120 مایلی صدمات زیادی با پخش گدازه و خاکستر آتشفشانی وارد کرد.

  • در 2فوریه 1985 برا اثر فعالیت آتشفشانی در کلمبیا 25000 نفر مفقود شند و سطح زیادی زیر گدازه آتشفشانی و خاکستر مدفون شدند

 

 طوفان

در 14 نرذلذ 1309طوفان وحشتناکی ژاپن را فراگرفت و پنج هزار خانه را ویران کرد.

پرتاب اسپات

 2 اسفند 1364 ماهواره فرانسوی اسپات به فضا فرستاده شد

شکست سد

در 30 ژانویه 1985 شکست سدی در ایتالیا 200 نفر کشته برجای گذاشت.

 ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

الواح کشتی نوح (علیه السلام)

گفته می شود در اثنای جنگ جهانی هوانوردی روسی به هنگام پرواز اکتشافی یقایای یک کشتی بسیار بزرگ را مشاهده کرد. اخیراً توسط ماهواره، جستجویی در باره ی بقایای کشتی نوح به عمل آورده اند و آن را در ارمنستان کنونی یافته اند.

وقتی باستان شناسان روسی در وادی قاف مشغول حفاری بودند به چند تخته ی قطور پوسیده برخوردند که بعداً معلوم شد قطعات جدا شده از کشتی نوح (علیه السلام) می باشد.

در سال دیگر به بررسی و حفاری ادامه دادند و به تخته ی قطور دیگری برخوردند که به صورت لوحی کهن ترین خطوط بر روی آن منقوش بود؛ بی آنکه پوسیده باشد؛ گفته میشود هم اکنون این لوح در موزه آثار باستانی مسکو در معرض دید توریست هاست.

اداره کل باستان شناسی شوروی هیأتی مرکب از هفت نفر خط شناس روسی و چینی را مأمور بررسی و تحقیق کرد. این هیأت پس از هشت ماه مطالعه و مقایسه چنین گزارش دادند:

1: این لوح از همان جنس پاره تخته های کشتی نوح است.

2: حروف آن به لغت سامانی یا سامی است که ریشه و اصل لغات منسوب به سام بن نوح است.

3: معنی کلمات این چنین است: ای خدای من! و ای یاور من! به رحمت و کرمت مرا یاری نما و به پاس خاطر نفوس مقدسة پارقلیطا مئدمئد، ایلیا، طیطه، شبر و شبیر، آنان که همه بزرگان و گرامی هستند و جهان به برکتشان برپاست، به احترام آنان مرا یاری کن، تنها تویی که می توانی مرا به راه راست هدایت کنی.

برخی، این پنج نام را به ترتیب به نامهای پنج تن آل عبا – محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه(س)، حسن (ع) و حسین (ع) منطبق دانسته اند

 

چاههای عجیب جهان

 

در سامره چاهی است، آب خوش و ساکنی دارد و اگر خشت خام در آن بیندازند، از آن صداهای عظیمی می آید تا آن که سه ساعت بگذرد آب گرم شود و ساکن گردد و بر سر کوه سرندیب چاهی است، که هر که در آن نگاه کند، سنگی به طرف وی آید مانند تیر، و نگاه کننده را مجروح کند، و کسی نداند که دلیل آن چیست. بعضی می گویند که مرقد درختری از حضرت آدم (علیه السلام) است. و بر کوه پوشنگ دو چاه است: در یکی هر چه اندازند باز پس اندازد و در چاه دیگر صد هزار کبوتر آشیان دارد(این که چطور میدانند صد هزار هستند را نمی دونم شاید بر اساس تخمین است) می پرند و باز به جای خود باز میگردند و هر طنابی که در آن اندازند نصف می شود. مانند اینکه با قیچی دو نصف کرده باشند.( خوب شاید یک نفر آن را قیچی میکنه!)
بر کوه اصفهان چاهی است که ته آن پیدا نیست. و در روزگار اسحاق سیمجوری (فکر کنم منظورش تیموری هست) کودکی در آن چاه افتاد و مادرش گریه و ناله بسیار می کرد. مردی را از زندان که محکوم به قتل بود را آوردند و در زنبیل گذاشته و فرو فرستادند و چند قطعه سنگ به او دادند که بعد از تمام شدن طناب به ته چاه اندازد و هفت شبانه روز او را پایین فرستادند و او باز سنگ به ته چاه افکند صدایی نشنید او را بالا کشیدند به او گفتند: در این مدت چه دیدی؟ گفت: فقط ظلمت. و در دامغان چاهی است که هر که از آن آب خورد، اسهال گردد و اگر آن آب را جایی برند، خون گردد.اگر دورتر برند آن خون سنگ گردد.

و در هندوستان چاهی است که آب آن روان می شود و دو شاخه می گردد و هر کدام در سوراخی می رود و از سوراخ که بیرون می آید یکی صمغی زرد گردد که سمّی و کشنده است و یکی صمغی کبود گردد که بسیار نافع و نادر است( منظور یکی حیات بخش و یکی کشنده است). و در حدود تبت چاهی است که از آن آوازها و آهنگهایی از قبیل ترکی، هندی، عربی و عجمی و ... بیرون آید و هیچ کس را نبینند و همیشه شنوند. و چون باران بارد صدایی نیاید و یا صدایی نمی شنوند و اگر باران بایستد دیگر بار شنوند.

و در آخر این متن نوشته شده بود:

(از کتاب عجایب نامه)

 

 

 

خروج سفیانی

با سلام خدمت شما عزیزان و خوبان

 روز جمعه بود و روز امام زمان و یک روز قبل از تولد ایشان، با خودم گفتم مطلبی را که با این روزها مطابقت دارد را بنویسم خوب دیدم اکثر مطالب در مورد چگونگی ظهور آن حضرت و دشمنان وی و سایر موارد را از قبل با آنان آشنایی دارید پس تصمیم گرفتم که مطلبی بنویسم که کمتر در مورد آن بحث شده (شاید هم زیاد بحث شده باشه و من خبر نداشته باشم!) و خلاصه تصمیم گرفتم مطلبی را با عنوان خروج سفیانی بنویسم. اگر کسی هم خواست تولدم را تبریک بگه اشکالی نداره چون من هم تولدم همین روزهاست....

سفیانی از اولاد خالد بن یزید بن ابوسفیان است و مرد آبله روی سر بزرگی است که در چشم او نقطه ی سفیدی است و از ناحیه ی دمشق و از وادی (یابس) خروج میکند و از دیدن عَلَم او همه کس میگریزد و داخل دمشق میگردد و تقریبآ در حدود یکماه سی هزار لشکر جمع میکند و علامت خروج سفیانی این است که زلزله ای در دمشق رخ میدهد و دیوار مسجد از جانب غربی فرو می ریزد. سپس (ابقع) از مصر، (اصهب) از جزیره ی عرب، و (اعرج) از مغرب و (قحطانی) ملقب به (منصور) از یمن که او را یمانی گویند خروج می نمایند و تا یکسال با سفیانی قتال مینمایند و بعد از آن مغلوب میگردند و شکست میخورند و سفیانی خرابی بسیار و قتل و غارت زیادی بر روی زمین میکند. پس از آن حضرت مهدی( علیه السلام) با یارانش به تعداد سپاهیان اسلام در جنگ بدر یعنی سیصد و سیزده نفر به روایتی در روز عاشورا در مکه مکرمه ظاهر می گردند. سپرهای آنان پلاسی باشد که بر روی شتر اندازند. سپس خبر ظهور آن جناب در کوفه به سفیانی میرسد پس آن لعین لشکری به جنگ آن حضرت میفرستد و ایشان بعد از قتل و غارت مدینه ی منوره از آنجا بیرون میروند و در این هنگام به خواست خدا همه آنان در جایی به نام صحرای بیداء در زمین فرو میروند به جز دو نفر به نام ها (بشیری) و (نذیری) که اولی بشارت فرو رفتن سپاهیان سفیانی را به امام (علیه اسلام) میرساند و دومی همانطور که از نام آن آشکار است هشدار و خبر فرو رفتن افراد را به سفیانی خبر میدهد. پس مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از شنیدن این خبر مسرور میگردد و از مکٌه معظمه بیرون آمده، مدینه طیبه و بلاد حجاز را فتح مینماید و سفیانی در در مشق سکنی نماید و لشکری به فتح خراسان فرستد و از ماوراء النٌهر منصور نامی که لقب او حارث باشد و نصرت و یاری آل محمد(صل الله علیه و آله) را میکند ظاهر گردد و اهل خراسان گرد او را گرفته و محاربات عظیمی در بین ایشان و لشکریان سفیانی در یون و دولاب واقع شود و چون قتال ایشان به طول انجامد سید هاشمی با حسنی که پسر عمٌ حضرت مهدی (علیه السلام) است و در کف دست خود خالی دارد بیعت نماید و علمهای سیاه کوچک به همراه لشکرهای خراسانی و طالقانی را با خود دارند.

سر لشگر ایشان مردی چهار شانه، زرد رنگ و تنگ ریشی ایست که نام او شعیب بن صالح تمیمی است با پنج هزار نفر که کوههای بلند را از هم می پاشند و امر سلطنت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فراهم و مهیٌا میسازند.

رسول خدا حضرت محمد (صل الله علیه و اله) در مدح او فرمود")چون شنیدید که علمهای سیاه از خراسان رو کرده است، پس بروید به سوی آنها هر چند بر سینه و بالای برف باشد.")

و امیر المؤمنین حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند: اگر من در صندوقی قفل می بودم هر آینه آن قفل را می شکستم و به آن مردم ملحق میشدم. و در روایت دیگری از امام محمد باقر (علیه السلام) آمده که فرمود: از برای خدا گنجی است در طالقان، نه از طلا و نه از نقره بلکه ایشان دوازده نفرند که شعار ایشان احمد احمد است و سردار ایشان جوانی است از بنی هاشم که بر آستر اشهبی سوار است و عصابه ی سرخی بر سر بسته و گویا میبینم که از فرات عبور مینماید. پس چون آوازه ی او بشنیدید به سوی او بشتابید هر چند در برف باشید.پس آن سید حسنی با لشگر چنینی در استخر بیضاء با لشکر سفیانی ملاقات مینماید و محاربه ی عظیمی آغاز میگردد. اسبان به خون دلاوران غوطه میخورند در این اثناء لشگری از سوی سیستان با سرداری از بنی عدی به امداد و تقویت ایشان می آید و بر سفیانی غالب میگردند و پیروز میشوند. پس آن سیّد با لشگریانش به همراه علم های سیاهشان روانه دجله میشوند و لشگر سفیانی را که در کوفه باشند را می گرزانند و اسیران کوفه و بصره را از ایشان میگیرند.

در این هنگام لشگر سید حسنی و لشگر سفیانی از عراق و لشگر حضرت مهدی (علیه السلام) از حجاز رو به یکدیگر به شام میروند در عرض راه لشگریان سید حسنی از لشگریان سفیانی پیشی میگیرند و زودتر به شام میرسند و سپس سرداری را به امداد و استقبال مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرستد و آن سردار در زمین حجاز به شرف خدمت آن حضرت میرسد و با آن جناب بیعت کرده و به شام می آیند.

سفیانی که از عین عشرت و غرور به فسق و فساد مشغول است و مطلقآ از فرو رفتن لشگرش در زمین بیداء ملول و غمگین نگردیده است و همچنان اظهار کفر مینماید، در مسجد دمشق مجلس شراب میچیند و در میان روز در محراب مسجد با زنان مقاربت نموده در حضور مردمان ایشان را بر دامان خود می نشاند و در معصیت اصرار را به حدی میرساند که روزی مردی از مسلمانان او را منع مینماید و خبر از حرمت این امور در مسجد میدهد، فی الفور برخواسته و گردن او را در مسجد میزند و قوم او را به قتل میرساند که در این هنگام باد تند و قهر و غضب الهی می ورزد و منادیی از آسمان ندا میدهد که: ای ایٌها الناس؛ خدای عز ٌ و جل دولت جبار و منافقین و پیروان آنان را منقطع نمود و بهترین امت حضرت محمد (صل الله علیه و آله)، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بر شما والی گردانید، پس به خدمت او بشتابید و به آن جناب ملحق گردید.

سپس آن سید حسنی با دوازده هزار نفر از وادی القراء به شرف خدمت آن حضرت مشرف گردند و آن سید به خدمت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از برای امتحان و از این رو که به اصحاب خود ثابت گرداند که این شخص همان مهدی فاطمه (سلام الله علیها)است، رو به حضرت کرده و میگوید:

ای مرد من از تو سزاورتر به این لشگرم، زیرا من فرزند امام حسن عسگری (علیه السلام) و همان مهدی موعود می باشم.

پس حضرت صاحب الزمان میفرماید: نه چنین نیست، مهدی فرزند فاطمه (سلام الله علیها) من هستم. پس سید حسنی گوید: اگر علامتی برای مهدویٌت خود و اثبات اینکه تو مهدی هستی داری من با تو بیعت خواهم کرد. پس مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره به مرغی می فرماید که از هوا می آید و به دست او می نشیند و چوب خشکی را بر زمین مینشاند فی الفور سبز میگردد و برگ میدهد.

در روایتی در دیگر از شخصی به نام مفضل بن عمر آمده است که:

از حضرت صادق (علیه السلام) وارده شده که: وقتی خبر آمدن حضرت مهدی (علیه السلام) به سید حسنی میرسد به سپاهیانش میگوید:

بیایید برویم و ببینیم که این مرد (مهدی) کیست و چه میخواهد، در حالی که به والله قسم خود سید حسنی میداند که  او مهدی آل محمد(صل الله علیه و آله) است، امٌا جریانش این است که میخواهد حقیقت آن حضرت را به سپاهیانش ظاهر سازد.

پس حسنی در برابر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ایستد و میگوید:

اگر راست می گویی که تویی مهدی آل محمد (صل الله علیه و آله) پس کجاست عصای جدّت رسول الله (صل الله علیه و آله) و انگشتر و بُرد و زره او که فاضل می نامیدند و عمامه اش که سحّاب میگفتند و حمارش که یعفور نام داشت و براق کو؟ و مصحف امیر المؤمنین کجاست؟

پس آن حضرت همهْ آن موارد را حاضر گرداند و عصای آدم (علیه السلام) و انگشتر سلیمان و تاج او و اسباب عیسی و میراث جمیع پیامبران(که سلام و صلوات خدا بر آنان باد) را نیز به می نمایاند و عصای رسول الله را بر سنگ صلبی نصب کند، در ساعت درخت بزرگی میشود که جمیع لشگر را سایه اندازد پس سید حسنی گوید:

الله اکبر! دست خود را باز کن تا با تو بیعت نمایم ای فرزند رسول خدا (صل الله علیه و آله). پس با تمام لشگریانش با آن حضرت بیعت نمایند به جز چهل هزار نفر از زیدیّه که با لشگر باشند و مصحفها در گردن آویزان کرده گویند:

اینها همه سحر بزرگی هستند پس حضرت مهدی (علیه السلام) تا سه روز ایشان را نصیحت و معجزات با هرات اظهار فرماید و سودمند نگردد، آنگاه همه را به قتل میرساند؛ پس لشگرها را بر سر سفیانی فرستد تا آنکه او را بگیرند و در دمشق بر روی صخره ی بیت المقدّس ذبحش نمایند

دلسوزی عزراییل

روزی رسول خدا صل الله علیه و آله نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد. پیامبر از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

1-   روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

2-   هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.

عزیر پیامبر

البته یادآوری باشد که هدف من داستان نویسی نیست!

پدر و مادر عزیر در منطقه بیت االمقدس زندگی می کردند. خدواند دو پسر دو قلو به آنها عطا نمود که نام یکی عزیر و دیگری را عزره نهادند. آن دو با هم بزرگ شدند و به سن سی سالگی رسیدند عزیر ازدواج کرده بود و همسرش حامله بود که بعدها پسری از او به دنیا آمد عزیر در سن سی سالگی به قصد سفر از خانه بیرون آمد و با اهل خانه و بستگانش خداحافظی نمود و مقداری انجیر آب و میوه هم برداشت و سوار الاغ شد و راهی سفر شد در بین راه به یک آبادی رسید و دید که آن آبادی به وحشتناکی ویران شده و اجسام و استخوانهای پوسیدۀ ساکنان آن را مشاهده نمود هنگام دیدن این منظره وحشت زا به فکر قیامت و زنده شدن مردگان افتاد و گفت: چگونه خداوند این مردگان را زنده می کند این سخنان را نه از روی انکار بلکه از روی تعجب گفت.او در این فکر بود که ناگهان خداوند جان او را گرفت، او هم جزء مردگان شد و پس از صد سال خداوند او را زنده کرد. فرشته ای از طرف خدا از او پرسید:چقدر در این بیابان خوابیده ای! او که فکر می کرد مقدار کمی در آنجا استراحت کرده، در جواب گفت: یک روز یا کمتر. فرشته از جانب خدا به او گفت: تو صد سال در اینجا بوده ای، اکنون به غذا و آشامیدنی خود بنگر که چگونه به امر خداوند در طول این مدت هیچگونه آسیب ندیده است، ولی برای اینکه بدانی صد سال از مرگت گذشته است به الاغ خود نگاه کن و ببین از هم متلاشی شده و پراکنده شده و مرگ، اعضاء آن را از هم جدا نموده است.نگاه کن و ببین چگونه اجراء پراکنده آن را جمع آوری کرده و زنده می کنیم.عزیر وقتی منظره زنده شدن الاغ را دید گفت:

اکنون آرامش خاطر یافتم قلبم سرشار از یقین شد. عزیر سوار الاغ خود شد و به سوی خانه اش راه افتاد در مسیر راه متوجه شد همه چیز عوض شده وقتی به زادگاه خود رسید مشاهده کرد خانه ها و آدم ها تغییر نموده اند. به اطراف دقت کرد بالاخره مسیر خانۀ خود را پیدا کرد و به منزلش رفت در آنجا دید پیرزنی لاغر اندام و کمر خمیده و نابینا نشسته است. از او پرسید: آیا منزل عزیر همین است؟

پیرزن گفت: آری، و شروع به گریستن کرد و گفت: دهها سال است که او مفقود شده و مردم او را فراموش کرده اند و چطور تو نام عزیر را بر زبان آوردی؟

گفت: من عزیر هستم، خداوند صد سال مرا از این دنیا برد و جزء مردگان نمود و دوباره مرا زنده نمود.

آن پیرزن که مادر عزیر بود گفت: صد سال است که عزیر گم شده اگر تو عزیر هستی، او مردی صالح و مستجاب الدعوه بود دعا کن تا من بینا شوم و ضعف پیری از من دور شود.

عزیر دعا کرد پیرزن بینا شد و سلامتی خود را بازیافت و باچشم تیز بین خود پسرش را شناخت و دست و پای او را بوسید. سپس او را نزد بنی اسرائیل برد و ماجرا را به فرزندان و نوه های عزیر خبر دادآن ها به دیدار عزیر شتافتند.

عزیر با همان قیافه ای که رفته بود بازگشت. همه به دیدار او آمدند با اینکه پیر و سالخورده شده بودند یکی از پسران عزیر گفت: پدرم نشانه ای در شانه اش داشت، و با این نشانه شناخته می شد.بنی اسرائیل پیراهن را کنار زدند همان نشانه را در شانه اش دیدند. در عین حال برای اینکه اطمینان کامل حاصل کنند، بزرگ بنی اسراییل به عزیر گفت:

ما شنیده ایم که بخت النصر بیت المقدس را سوزانید و تورات را سوزانید و، تنها چند نفر بودند که تورات را حفظ بودند و یکی از آنها عزیر بود، اگر تو همان عزیر هستی، تورات را از حفظ بخوان.

عزیر بدون کم کاست تورات را از حفظ خواند، آنگاه او را تصدیق نمودند، به او تبریک گفتند و با او پیمان وفاداری به دین خدا بستند.

 

اصحاب الرس

در تفسیر صافی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده است که حضرت علی بن ابی طالب در ماه رمضان هنگامی که در بستر خفته بود مردی از بنی تمیم نزد او آمد و عرض کرد:

یا علی! مرا از اصحاب رس خبر ده – در چه عصری بودند سرزمین آنها کجا بود؟ - پادشاه  آنها چه کسی بود؟ آیا پیغمبر و رسولی داشتند یا خیر؟ چه شد که هلاک شدند؟ - در قرآن مجید میخوانیم که خداوند تعالی در ذکر کسانی که باران غضب خود را بر آنها باریده اصحاب رس را نیز یاد فرموده است ولی ما از تاریخ و چگونگی آنها اطلاعی نداریم و از مورخین یهود و عرب نیز چیزی نشنیده ایم؟

حضرت علی (علیه السلام) که باب مدینه علم و بزرگترین استاد دانشگاه اسلام است با تبسمی فرمود:

ای عمرو، تو از اخباری پرسیدی که تا کنون قبل از تو هیچکس سئوال ننموده و پس از من هیچ کس نمیتواند از آن خبر دهد مگر آنکه از من نقل کند.

آنگاه فرمود: ای عمرو، هیچ آیه از آیات قرآن نیست که علی(ع) از آن اطلاع کامل و وقوف راسخ نداشته باشد – من هستم که میدانم علل و اسباب نزول و موقع و مهبط نزول وحی را میدانم، من هستم که میدانم آیات چه وقت و در کجا نازل شده، در صحرا بوده یا کوه، شهر بود یا بیابان، شب بود یا روز و این از علوم خاص علی است. آنگاه اشاره به سینه خود کرد و فرمود: «و ان هنا لعلماً جما» و لکن طالبین این علوم کم هستند و به زودی از فقدان من پشیمان میشوند که چرا قصص و آیات فراوان را از من نپرسیدند. پس از آن فرمود:

ای عمرو، اصحاب رس قومی بودند که درخت صنوبر را میپرستیدند و آن را شاه درخت میگفتند. این درخت را یافث بن نوح در کنار نهر رود شاب کاشت تا رشد و نمو کرد. پس از طوفان مورد احترام و استفاده مردم بود و گروهی که آنها را اصحاب رس میگفتند این درخت را میپرستیدند و آنها را از این جهت اصحاب رس گفتند که پیغمبر خود را به تعب انداختند و ازمیان خود راندند.

این قوم پس از عصر سلیمان بن داوود میزیستند و 12 قریه داشتند که در کنار رود ارس در بلاد مشرق واقع بود که گواراترین آب را داشت و همۀ 12 قریه از آن نهر سیراب میشدند و آن مکان ها سر سبز و خرم بود. اسامی این قریه ها از این قرار بود:

1:آبان     2:آذر     3:دی     4:بهمن     5:اسفند     6:فروردین     7:اردیبهشت     8:خرداد     9:مرداد     10:تیر     11:مهر     12:شهریور

بزرگترین شهر آنها که مرکز و پایتخت این شهرها بود شهر( اسفندیار) بوده است در این پایتخت پادشاهی به نام (ترکوذبن عابود) میزیست. چشمه آب رس و درخت صنوبر در این پایتخت بود و در سایر قراء از شاخ این (شاه درخت) غرس کرده و بهشتی به وجود آمده بود.

شاه درخت بسیار شاخ و برگ داد و سر به فلک کشید این درخت مقدس و مورد احترام شد به قدری به آن احترام میگذاشتند که هیچ فردی از انسان و حیوان حق نداشت از آب چشمه ای که کنار درخت بود بیاشامد و یا از شاخ و برگ و میوۀ آن بخورد یا جدا کند. هر کس یا هر چیز که از آب چشمه و یا شاخ و برگ آن میخورد او را می کشتند و می گفتند این آب زندگی رب النوع ما میباشد و هیچکس حق ندارد حیات یا ندگی او را ناقص گرداند. و چون آب از سرچشمه میگذشت مردم از آن بهره مند می شدند و در هر شهر و قریه در دوران سال یک روز عید می گرفتند و اطراف این درخت اجتماع میکردند و از پارچه های حریر بر شاخه های آن درخت می بستند و میپوشانیدند و انواع صور و نقوش گوناگون به آن پارچه ها رسم می کردند گوسفندان و گاو ها می آوردند و میکشتند و برای رب النوع خود قربانی می کردند.

 

 

اصحاب الرس قسمت 2

بسم الله الرحمن الرحیم

«و عاداً و ثموداً و اصحاب الرس و قرونا بین ذلک کثیرا» سورۀ مبارکۀ فرقان

آنگاه آتش می افروختند چون شعله میکشید آن گوسفندان و ذبایح را به درون آتش می انداختند و به طرف شاه درخت به سجده می افتادند، گریه میکردند، تشرع و زاری می نمودند که از آنها راضی شود. در همین احوال شیطان نیز در شاخه های شاه درخت می نشست و صدایی شبیه به صدای کودکان بلند میکرد و می گفت: از شما راضی هستم! چون این صدا را از درون شاه درخت می شنیدند سر از سجده بر می داشتند و می گفتند: دل ما خنک و دیدۀ ما روشن شد و به شادمانی رضایت رب النوع قدری شراب می نوشیدند و دف و دست میزدند و یک شب یا یک روز جشن شادمانی داشتند تا به شهر و مسکن خویشتن باز میگشتند.

عجم به افتخار این ایام و این امکنه اسامی ماههای خود را مأخوذ از آن شهرها کرده و به نام آبانماه و آذر ماه خواندند و تمامی اسامی ماههای فارسی مشتق از این اسماء قریه ها بود. همچنین در هر یک از ماههای آن روز عید مخصوص هر یک از اهالی و ساکنین قریه ها بود و لذا می گفتند: شهریور ماه عید اهالی شهریور است و آذر ماه عید اهالی قریه آذر است و چون اسفند ماه میرسید ماه اسفند را جشن عمومی می گرفتند که در این جشنها تمام اهالی قریه ها و ساکنین 12 قصبات در پایتخت تمرکز یافته و اطراف درخت صنوبر و چشمه رس خیمه های بزرگ از دیباج و حریر بر پا میکردند که به انواع صور منقوش بود و این خیمه ها دارای 12 باب و درب ورودی بود که هر یک از آن مخصوص اهالی یک قریه و باید از آن درب که نام آن قریه بر آن ثبت بود وارد و خارج می شدند و برای شاه درخت سجده میکردند و قربانی میدادند.

قربانی در این روز عید بزرگ چندین برابر قربانی اعیاد مخصوص هر قریه بود. آنگاه شیطان می آمد و درخت صنوبر را تکان سختی میداد و صدا میکرد و آرزوهای مردم را برایشان می گفت و امیدواری میداد که به کام دل خواهد رسید چون صدای شیطان در شکم درخت شنیده می شد همه مردم سر از سجده بر می داشتند و از فرط نشاط و مسرت شراب میخوردند و دف میزدند و پا میکوبیدند و 12 روز به تعداد اسامی قریه ها عیش و نوش میکردند و پس از پایان جشن به منازل خود بر می گشتند چون کفران و سرکشی این قوم به طول انجامید خداوند متعال پیغمبری برای آنها از بنی اسراییل مبعوث گردانید به نام «حنظله بن صفوان» که از اولاد یهودا بن یعقوب بود. او مدتی در این قوم بود و آن ها را به دین داری و خدا پرستی دعوت میکرد ولی اثری نبخشید و دعوت او را نپذیرفتند و از ضلالت و گمراهی منصرف نشدند و به توحید نگرویدند در یکی از روزهای عید بزرگ که همۀ مردم قریه ها در اطراف درخت جمع شده بودند آن پیغمبر گرامی دست به دعا برداشت و عرض کرد:« الهی! تو میدانی که من مدتی است این قوم را به توحید و صلاح وسعادت دعوت می کنم؛ ابا می کنند و کفر می ورزند و مرا تکذیب میکنند و برای پرستش درخت و لهو و لعب جمع می شوند. درختی را می پرستند که نه نفع دارد و نه ضرر! خدایا این درخت را خشک گردان تا آن ها مأیوس گردند.»

دعای پیغمبر اصحاب رس مستجاب شد چون صبح روز عید بزرگ همه آنقوم جمع بودند سر از خواب برداشند دیدند درخت یکجا خشک شده است به طوری که انگار این درخت سالهاست خشک شده در حالیکه شب سر سبز و خرم بود. هر دسته از مردم سخنی گفتند یکدسته گفتند: خدای آسمان و زمین این درخت را خشکانید تا به سوی او متوجه گردیم. فرقه دیگری گفتند: این رسول و پیغمبر که ما را دعوت به خدا پرستی می نماید سحر کرده درخت خشک شده است. بر پیغمبر غضبناک شدند و جملگی تصمیم بر قتل او گرفتند. جعبه ای از آن ساختند که دهانۀ آن گشاد و پائین آن بسیار تنگ بود روی آب انداختند و پیغمبر خود را گرفتند و گفتند: یا سحر خود را باطل کن که درخت سبز شود یا دراین جعبه آهن خواهی ماند. آنقدر به این رسول محترم فشار آوردند و در تنگنای جعبه آهنین سخت کوبیدند که در آن جعبه آهنین از جهان در گذشت در حالیکه در لحظات آخر عمر خود عرض کرد: پروردگارا! تو شاهد حال من هستی جای تنگ و سخت مرا ببین و حال تباه و ضعف مرا نگاه کن روح مرا قبض کن که دیگر طاقت ندارم و تو خود از این قوم کیفر بگیر. دعای آن حضرت مستجاب شد و همانجا جان به جان آفرین تسلیم کرد.

آنگاه خطاب شد به جبرئیل: آیا میبینی که این قوم از حلم و مدارای من سوء استفاده کردند و رسول مرا کشتند من منتقم حقیقی هستم و از آنها انتقام خواهم کشید و آنها را عبرت روزگار خواهم ساخت. سپس فرمان داد در همانروزی که عید بزرگ داشتند و همه جمع بودند باد تندی شدید و سرخ رنگ وزیدن گرفت و چنان آنها را بلند می کرد و به یکدیگر میزد که هر دو هلاک میشدند زمین را زیر پای آنها چنان گرم کرد که گوئی آهن را سرخ کرده اند و این تندباد سخت آتشین مانند قبه حمراء بالای سر آنها خیمه زد و آتش غضبی بود که آنها را فرو گرفت و آنقدر آن قوم را به هم فشرد و سوزانید که مانند آتش زبانه می کشیدند و تمام بدنهایشان آب شد همانند آهنی که در آتشی آب شده و خیمه گاه عشرت آنها را به خیمه غضب خود فرو برد تا به کلی آن قوم از بین رفتند و آنها را به اصحاب رس در قرآن یاد فرمود که عبرت بشر گردند.

بیشتر بدانید...

در اینکه اصحاب رس کجا بودند اختلاف است برخی رس شهری در انطاکیه میدانند و بعضی شهری در حضرموت و گروهی قریه ای در یمامه به نام خلج دانسته و ظاهر آنستکه در ایران قدیم بوده چنانچه از اسامی آن پیداست و این پیغمبر بین زمان مسیح و حضرت محمد صل الله علیه و آله بوده است. پادشاه آنها از اولاد نمرود و نامش «ترکوذ بن عابود بن پادش بن سازن» بود که از طرف بیژن بن گودرز پادشاه اشکانی آنجا حکومت داشته و پایتختش اسفندیار بود در کنار چشمه ای به نام «روشن آب» که آنجا درخت صنوبری بود که یافث بن نوح آن را غرس کرده و اهالی آن شهرها از تخم و ساقه آن درخت کنار جویهای شهرها برده غرس میکردند و می نشانیدند و درختی بارور میشد و مردم آن درخت را پرستش می کردند.

چنانچه مفسرین نوشته اند چون طغیان و عصیان آن مردم به طول انجامید خداوند قاهر مرغی را بر آنها گماشت که هر روز اطفال آن گروه می ربود و طعمۀ خویش می ساخت و آشیانه آن مرغ بالای کوه دمح که قله ای از البرز بود و آن مرغ گردنی دراز داشت و رنگهای الوان و عنقای مغرب می نامیدند.

خداوند بر این قوم سی پیغمبر فرستاد که آخرین آنها حنظله بود و به عصر او به عذاب دردناک نابود شدند.

«و عاداً و ثموداً و اصحاب الرس و قرونا بین ذلک کثیرا» سورۀ مبارکۀ فرقان

 

پایان

بسم الله الرحمن الرحیم.

الم تر کیف فعل ربک بعاد * ارم ذات العماد * التی لم یخلق مثلها فی البلاد

در عصر حضرت داوود (ع) مردی بود به نام عاد، که دو فرزند آورد یکی شدید و دیگری شداد. این خاندان هفتصد سال سلطنت کرده و اهل علم و دانش مخصوصآ علاقه مند به تاریخ و کتاب و اخبار گذشته گان بودند و مغرب و مشرق زمین را مسخر خود کرده و امپراطوری بزرگی تشکیل دادند و در حقیقت شداد کرسی لمن الملکی میراند. حضرت داوود (ع) مأمور شد او را دعوت به توحید نماید. داوود (ع) نزد شداد رفت و آمده است که هفتصد هزار امیر در دستگاه فرمانروایی او مشغول به انجام وظیفه بودند. داوود گفت: ای شداد، خدایت به تو هزار سال عمر داد که هزار گنج نهادی، هزار زن بگرفتی، هزار لشکر شکست دادی، اگر هم اکنون به خدای من ایمان بیاوری فرموده است که روز قیامت از تو بازخواستی نکنم و تو را به بهشت خواهم برد.

شداد گفت: ای داوود! آن بهشتی که تو مرا دعوت به آن میکنی، در همین دنیا میسازم تا بدانی که مرا به بهشت خدای تو حاجت نیست. منطقه حکومت شداد ترکیه، هندوستان و سند، روم، حبشه، سقلاب بود که مرکزش در دمشق قرار داشت. ههانجا دستور داد باغ ارم و بهشت شداد را ساختند و قرآن از آن چنین یاد کرده: آوینا الی ربوة ذات قرار و معین. شداد به دمشق آمد قهرمانان را خواست هزار پادشاه زیر فرمان او بودند هر امیری سه هزار مرد قدرتمند داشت به آنها فرمان داد زمینی را انتخاب کنند که خاکش خوش بو باشد و زمینی هموار تا بهشتی در آنجا بر پا نماید. آنان مهندسی را با سیصد نفر انتخاب کردند و ده سال میگشتند تا جایی را در ارضی مغرب هموار و مناسب پیدا کردند 40 در 40 فرسخ. هزار امیر خود را مأمور ساخت آن بنا کرد، هر امیری صد مرد استاد و معمار جمع کرد و با هر استادی هزار شاگرد و کارگر بود. سیصد هزار کارگر جمع شدند و زمین را کندند تا به آب رسیدند 40 گز به عمق فرو رفتند و از آنجا با سنگ مرمر بنا کردند و برای بنای آن دستور داد خزینه های روی زمین را بر چهارپایان بار کردند و از زر و سیم و جواهر از مشرق تا مغرب هر چه طلا و نقره و جواهر بود آوردند و خشتهای طلا ساختند و ستونهای نقره مکلل به جواهر و روزی چهل خروار طلا و نقره برای ساختن بهشت شداد مصرف میکردند.

سیصد سال طول کشید که سیصد هزار نفر در روزی چهل خروار طلا و نقره صرف بنای بهشت شداد میکردند تا بوستانی حاضر شد و هزار قصر در آنجا آراست که از طلا و نقره و زمرد سبز بود و در میان هر قصری سرایی بنا کردند از زبرجد و زمرد و چهار صفحه و چهار ستون بر پا کردند تا ارم ذات العماد که در دنیا نظیر نداشت به وجود آمد. ستونهای بهشت شداد به شهادت قرآن در دنیا بی نظیر بود، درختانی در کنار نهرهای جاری بنا کردند که از طلا و نقره ساق و شاخ و برگ و میوۀ آن ساخته شده بود. یاقوت سرخ در سر شاخه ها، زیبندگی و فریبندگی مخصوصی داشت. آنگاه گفت: مشک و زعفران و عنبر به جای خاک کف باغ ریختند و در نهرها جواهر پاشیدند، به جای سنگ، گوهر و مرجان در حوض ها و جوی ها ریختند. و شیر و انگبین در میان هر جویی در مجاری جاری ساختند. چنانکه به هم مخلوط نشوند و بالای دیوارهای آن بهشت، سیصد گز ارتفاع بود که یک خشت از طلا و یک خشت از نقره کنگره های آن را تشکیل میداد. مروارید فراوان به کنگره های آن آویختند. آنگاه دستور داد چهار میدان در چهار طرف آن ساختند که در هر میدانی سه هزار کرسی زرّین( مبل طلا ) نهادند و خانه ها آراستند تا برای بهره برداری حاضر گردید.

پس از سیصد سال در دنیای آن عصر، نه طلا  و نه نقره و نه جواهر نزد کسی نماند مگر آنکه همه را در بهشت شداد مصرف کردند. تا آنجا که دو گرم طلا در گردن دختری بود آن را به زور گرفتند و آن طفل سر بلند کرد و گفت: خدایا داد من را از این ستمگران بگیر.

برای افتتاح بهشت شداد، دختران خوب روی و خوشگل و مانند پیش آهنگان امروز آراستند و غلامان و فرزندان خوش هیکل را جمع نمودند و به میدان آن بهشت فرستادند تا در افتتاح آن سان ببینند و از برابر آنها بگذرد و داخل بهشت شود. شداد با یک غلام که منتخب خودش بود، به بهشت نهاد، چون نزدیک درب بهشت رسید، شخص با هیبتی را دید؛ بر خود لرزید و گفت: تو کیستی؟ جواب داد: ملک الموت هستم! گفت: برای چه کار آمده ای؟ فرمود: آمده ام جان تو را بگیرم. شداد گفت: یک لحظه امان بده تا یک لقمه از آن غذا میل نمایم. جواب شنید: رخصت ندارم. شداد، درحالیکه یک پا در رکاب داشت و پای دیگرش در زمین بود قبض روح شد و بانگی بر تمام آن دختران و پسران که در بهشت بودند زد و همه بر خود لرزیدند و جان دادند؟!!

هل تحس منهم من احدآ و تسمع لهم رکزا

این بهشت بی صاحب بدان حال باقی ماند بود و نه مالک و نه مملوکی از آن بهره گرفت...

اندکی بیش...

ابن بابیه در شرح معمرین نقل کرده که هشام بن سعد گفت: در اسکندریه سنگی یافتم که در آن نوشته بود: منم شداد بن عاد که ساختم ارم ذات العماد که مثل آن خلق نشده است در بلاد و به زور خود وادیه ها را سد و بنا کردم قصرهای عالی ارم را در وقتی که پیری و مرگ نبود از سنگ در نرمی مانند گل بود و گنجی در دربار گذاشتم و دوازده منزل که احدی آن را بیرون نتواند بیاورد؛ إلا امّت محمّد صل الله علیه و آله و سلم  آن را بیرون خواهد آورد.

 

علامه مجلسی مینویسد:

شداد پسر عاد از سلاطین بزرگ روی زمین است، او شهری بساخت و قصری بر پا کرد که در عالم نظیر نداشت. یکی از سیاحین این شهر و قصور آن را دیده که در اینجا شرح این ماجرا را میخوانید:

مردی به نام عبدا الله بن قلابه دارای شترانی بود که یکی از آنها گریخته بود به دنبال آن روان شد و در صحراهای عدن و بیابانهای آن میگشت که به شهری نزدیک شد در آن حصاری دید بر دور آن حصار قصرهای بسیار و علمهای بلندی بود نزدیک شد و به آن رسید. به گمان اینکه از کسی سئوال کند که آیا کسی شتر وی را دیده است یا نه وارد آنجا شد. از شتری که سوار بود پیاده شد و شترش را بست و داخل شهر شد ضمنآ از بیم جان به رسم معهود شمشیر کشید وارد شهر شد. دو درب بزرگی را دید که درد دنیا از آن درب ها بزرگتر ندیده بود چوب آن درب ها از خوشبوترین چوبها بود و مرصع به یاقوت زرد و سرخ بودکه آنجا را روشن کرده بود. تعجب کرد، یکی از درب ها گشود و وارد آن شد. شهری را درون آن دید و بلافاصله انگشت حیران به دندان گرفت. متوجه شد که قصرها بر روی عمودهای زبرجد و یاقوت بنا شده بود بالای هر قصری غرفه ای بود، بالای هر غرفه غرفه ای دیگرهمه را به طلا و نقره و مروارید و یاقوت و زبرجد بنا کرده بودند و بر این قصرها درهای بزرگی نصب کرده بودند. مانند دروازۀ شهر از چوبهای خوشبو و به یاقوت مرصع زینت داده شده اند. مهمانخانه ها پر از بوی مشک و عطر، ولی هیچ کس در آنجا نبود. – عبدالله ترسید، در پی آدمی میگشت و هیچکس را نمیدید در اطراف خیابانهای باغ درختان بر روی چشمه ها و نهرهای آب میوه ها آویخته و آب از جویها روان بود که عکس ناظر نشان میداد.

با خود گفت: این باید همان هشت شداد باشد که خداوند آن را برای بندگانش وصف کرده و خوشحال شد که در آن بهشت در آن دنیا وارد شده و مقداری از فندقها و زعفرانها و میوه های آنجا را برداشت و از آن زبرجدها و یاقوتها مقداری بکند و بیرون آمد و در آن بیم بود که کسی او را تعقیب ننماید تا بر شترش سوار گردید. و از همان راه برگشت تا داخل یمن شد و از آن مرواریدها نشان داد و جریان آن بهشت را برای مردم گفت و آن مروارید ها را فروخت – خبر به معاویه رسید در پی والی صنعا فرستاد که این شخص را برای او بفرستد تا از بازپرسی کنند. عبدالله به سوی معاویه رفت، معاویه با وی خلوت کرد و از او بازپرسی مفصلی نمود و عبدالله هم آنچه را که دیده بود برای وی نقل نمود. معاویه هم کعب الاخبار را خواست، از او پرسید: آیا در کتب قدیم خوانده یا دیده و یا شنیده ای که شهری باشد از طلا و نقره بنا کرده باشند و عمودهای آن و ستونهایش از زبرجد و یاقوت بقعه و از سنگ ریزه های آن عمارت مروارید و غرفه ها و قصرهایش از جواهرات و نهرهایش در زیر درختان پر میوه سبز و خرم جاری باشد؟

کعب الاخبار گفت: بلی، شهری بدین صفات شداد پسر عاد بنا کرده که قرآن هم به آن اشاره نموده است.

معاویه عاشق چنین شهری شد زیرا او تمام جنایات تاریخی را برای مقام و منصب و تجلیل سلطنت خود مرتکب شد و منتظر چنین خبری بود. به کعب گفت: وصف این باغ را برای من بیان کن و هر اطلاعی داری توضیح بده.

کعب گفت: عاد اولی غیر از عاد قوم یهود است و آن مردی که دو پسر داشت یکی شداد و دیگری شدید نام داشت. چون عاد فوت نمود این دو پسر هر دو به سلطنت رسیدند و از مستبدین و قهّارین جهان شدند. اوّل شدید به سلطنت رسید ولی چون او در جوانی از دنیا رفت شداد تمام زمین را تحت سلطنت خویش قرار داد. وی در خواندن کتابها در آن زمان بسیار حریص بود و عاشق شنیدن وصف بهشت شد و میل کرد که بهشتی در همین دنیا بسازد. ( و باقی ماجرا که در پست قبلی توضیح داده شد.)

چون کار ساختن بهشت وی به پایان رسید گزارش دادند که اکنون وقت آن است که وارد بهشت شوی. گفت: حصاری اطراف آن بکشید و اطراف حصار قصرها بسازید و اطراف آن قصور باز دیواری بکشید و در هر قصری هزار پرچم برپا کنید که در هر قصری وزیری از وزرای من منزل کند.

مهندسین و کارگران چنین کردند و روزی را معین کردند که در آن روز بهشت را افتتاح کنند و ده سال مقدمات نقل و انتقال و تشریفات به طول انجامید. افتتاح این بهشت از روزهای تاریخی دنیا به شمار میرود که چه جمعیتی با چه جلالت و عظمتی به طرف بهشت شداد حرکت کردند نزدیکی بهشت رسیدند یکشب و روز بیشتر نمانده بود که وارد بهشت شوند ناگاه صدایی مهیب شنیدند که یکجا و بی درنگ همه آنها هلاک شدند و نه شداد بلکه هیچ کس نتوانست وارد آن بهشت شود. کعب الاخبار اضافه کرده که در زمان تو مردی از مسلمانان که سرخ مو و سرخ رو و کوتاه قد باشد و بر ابرو و گردنش خالی است در آن صحرا برای شتری که از او گریخته بیرون میرود و به آن بهشت میرسد و داخل آن بهشت خواهد شد. ناگاه نظرش به پهلوی دستش افتاد و عبدالله را دید که نشسته بود گفت: والله این همان شخصی است که داخل بهشت شداد میرود و اهل دین حق در آخرالزمان نیز بدان بهشت وارد خواهند شد.

 پایان

 

رجعت از دیدگاه قرآن

خداوند در قرآن کریم می فرماید:

«و یوم نحشر من کل امه فوجاً مما یکذب بایاتنا فهم یوزعون» نمل، 27، آیۀ 83

یعنی روزی که محشور گردانیم از هر امتی فوجی را از کسانی که تکذیب آیات ما می نمایند پس ایشان محبوس میشوند.

شیخ طبرسی فرموده که جماعت امامیه از این آیۀ شریفه استدلال بر صحت رجعت نموده اند و گفته اند که: دخول من در کلام موجب تبعیض است، پس دلالتش ان است که روز مشارالیه در آیه، روزی است که قومی محشور گردند و قومی بر حال خود باقی مانند و این صفت روز قیامت نیست زیرا که آن روز جمیع مکلفین محشور میشوند و احدی باقی نماند چنانچه حق تعالی خبر میدهد: «وحشرنا هم فلم نغادر منهم احد» (همه آنان را بر می انگیزیم، و احدی از ایشان را فرو گذار نخواهیم کرد)  کهف- 18 آیۀ 47

و در اخبار ائمۀ اطهار به صحّت رسیده است که خدای عز و جل در وقت قیام حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) از شیعیان و اولیاء ایشان را زنده میگرداند که یاری آن حضرت نمایند و از ظهور دولت او مبتهج و مسرور گردند و قومی دیگر از اعداء و دشمنان ایشان رانیز زنده می سازد که به خواری و ذلت در دست شیعیان کشته شوند و از مشاهدۀ آن دولت علیه نکبت و ذلّت و حسرت و خسارت دنیا مبتلا گردند و هیچ عاقلی را شکی نیست و این رجعت از مقدورات الهی است و این کار برای او محال نمی باشد و مانند این در امت ها و ملت های گذشته نیز اتفاق افتاده و قرآن مجید به آن شهادت داده است مثل قصۀ هفتاد هزار نفری که از دیار خود از ترس طاعون فرار نموده و در ساحل همگی به اذن خدا یکبار مردند و بعد از مدّت مدیدی به دعای ارمیاء یکدفعه زنده گردیدند و توالد و تناسل نمودند و تعمیر دنیا نمودند تا آخر هر یک به اجل خود مردند و مثل قصۀ اصحاب کهف که سیصد و نه سال در خواب بودند و بعد از آن مبعوث گردیدند و مثل قصۀ عزیر و غیره.

در سوره نساء (4)، آیۀ 159 خداوند فرموده است:« و لنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون» یعنی هر آینه بچشانیم ایشان را از عذاب نزدیکتر کوچکتر که غیر از عذاب بزرگتر که عذاب جهنم است، شاید که ایشان بازگردند به راه حق و از آن توبه کنند.

در تفسیر علی بن ابرهیم مرویست که: عذاب ادنی رجعت است که به شمشیر معذب میگردند و از حضرت صادق روایت است که فرمود: عذاب ادنی، دابه الارض است و در اخبار بسیار آمده است که دابه الارض امیر المؤمنین (علیه السلام) است که باز خواهد گشت و عصای موسی و انگشتر سلیمان پیغمبر(ع) نیز با او خواهد بود و روی کافران و مؤمنان را با عصا نشان خواهد نمود که صورتهای مؤمنان سفید و نورانی خواهد گردید و صورتهای کافران سیاه و ظلمانی خواهد شد که دیگر همه مردم یکدیگر را به ایمان و کفر بشناسند و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه ای فرمودند که عجب و چه عجب در میان جمادی و رجب. پرسیدند که این عجب چه چیز است؟

چرا تعجب ننمایم حال آنکه قضای سابق الهی را دانسته و کدام عجب بیشتر از این است که مردگان گردن زندگان را میزنند و بر کلۀ ایشان می کوبند قسم به حق آن خداوندی که دانه ای را شکافته و بنده را آفریده که گویا میبینم که جمعی در کوچه های کوفه داخل گشته و شمشیرهای خود را کشیده و بر دوش خود نهاده اند و جمیع دشمنان خدا و رسول خدا و دشمنان مؤمنان را گردن میزنند.

شیطان چگونه خواهد مُرد؟

همانطور که در دو پست پیش(دخان و پایان حیات بر روی زمین) با شما در مورد مرگ تمام موجودات عالم هستی صحبت کردم یادآور شدم که حتی عزراییل نیز روزی در خواهد گذشت و همچنین پروردگار عالمیان هنگامی که جان حضرت موسی (ع) گرفته شد فرمود: موسی (ع) که از مقربان درگاه من بود مُرد، چه کسی زنده خواهد ماند؟

ابلیس نیز روزی کشته خواهد شد و از این دنیا خواهد رفت.

در قرآن آمده است:«قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم» یعنی پس از آنکه شیطان از رحمت خداوند نا امید شد گفت: ای پروردگار من پس مهلت ده مرا یعنی شربت مرگ مچشان تا روزی که مبعوث شوند مردمان. حق تعالی در جواب وی فرمود که: به درستی که تو از مهلت داده شدگانی تا روز معین و معلوم. سوره ص – 38، آیۀ 79.

از حضرت صادق مرویست که: روز وقت معلوم روزی است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به همراه عده ای از مؤمنان و عده ای از کفار در آن رجعت میفرماید تا مؤمنان جماعت کفار را خوار گردانند و چون روز وقت معلوم فرا رسد شیطان لعین با اصحابش جمعیت نمایند و در زمین روحا که در حالی کوفه است این دو لشکر با یکدیگر ملاقات نمایند و قتال و کارزاری نمایند که از ابتداء آفرینش تا به آن روز جنگی چنان واقع نشده باشد و گویا میبینم که اصحاب آن حضرت صد قدم عقب نشینی و از پس بر میگردند تا که نزدیک شود تا به آب فرات ریزند. پس در این هنگام به فرمودۀ ملک علّام پارچۀ ابری که ملائکه در آن باشند فرود آید رسول الله با حربه ای از نور در پیش روی ایشان باشد پس آن لعین جناب خاتم النبیین حضرت محمد مصطفی (صل الله علیه و آله و سلّم) را بیند، پس پای به فرار می نهد و از میدان مبارزه می گریزد. اصحاب او گویند: چرا گریختی و حال آنکه بر خصم مظفر بودی؟ من میبینم آنچه را که شما نمی بینید و از پروردگار عالم میترسم. پس رسول الله ضربتی در میان دو کتف آن لعین میزند و او را با جمیع شیعیانش هلاک میسازد.پس در این هنگام خدای تعالی بی شریک عبادت گردیده میشود و امیرالمؤمنین چهل و چهار هزار سال پادشاهی خواهد نمود....

حضرت محمد باقر(علیه السلام) در تفسیر آیۀ «ربما یود الذین کفرو لو کانوا مسلمین»

حجر – 15،آیه 2

(هنگامی که کافران آثار شوم اعمال خویش ببینند آرزو کنند که ای کاش مسلمان بودند!)

از حضرت امیرالمؤمنین روایت آمده است که فرمود: این آیۀ شریفه در شأن من و شیعیان من و دربارۀ عثمان و پیروان اوست چون در رجعت خروج نماییم و با شیعیانم عثمانیه و بنی امیّه را به قتل رسانیم، پس در آن زمان دوست میدارند جماعت کافران که کاش مسلمان می بودند و از حضرت صادق (علیه السلام) در تفسیر آیۀ «یوم ترجف الراجفه تتبعها الرادفه» نازعات / 79 / 5 و 6

 یعنی روزی که بجنبد جنبنده، از عقب او در آید ردیف شونده، فرمود: راجفه حسین بن علی (علیه السلام) است و رادفه علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و اوّل کسی که در رجعت سر از خاک بیرون کند حسین بن علی است.»

پایان

 

اصحاب تابوت - فروزندگان آتش

بسم الله الرحمن الرحیم

قل اعوذ برب الفلق – من شر ما خلق

بگو: پناه میبرم به پروردگار فلق – از شر آن چیزی که خلق نموده است.

آیا تا به حال از خود پرسیده اید که کمترین و بیشترین عذاب جهنم چیست؟

در روایات از پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) آمده است که:

کمترین عذاب جهنم برای کسی است که در دریایی از آتش شعله ور است و نعلی به پایش بسته شده است و آن چنان سوزان میباشد که مغز سرش به جوش می افتد در حالی که آه و نالۀ بلندی سر میدهد، فکر میکند که عذاب او از همۀ اهل آتش بیشتر و بدتر میباشد.

تصویر با سایز بزرگتر

و اما بیشترین و بدترین عذاب جهنم برای چه کسانی است؟

در تفسیر قمی در وصف آیۀ «قل اعوذ برب الفلق – من شر ما خلق» آمده است که فلق چاهی است در جهنم که اهل آتش پناه به خدا میبرند از آن چاه و از شدّت حرارتش، زیرا از خدا اجازه خواست تا نفس بکشد، و با یک نفس کشیدنش جهنم را به آتش کشید (یعنی پر حرارترین نقطۀ جهنم آن جا میباشد) بله، اهل آتش از آن چاه به خدا پناه میبرند و افراد داخل چاه، از شر آن صندوق پناه به خدا میبرند و آن صندوق همان تابوتی است که شش نفر از اولین و پیشینیان و شش نفر از آخرین یعنی بعدی ها در آن تابوت قرار دارند،

اما آن شش نفری که از پیشینیانند:

 - اول: پسر آدم است که برادرش را کشت،

 - دوم: نمرود است که حضرت ابراهیم (ع) را در آتش انداخت،

 - سوم: فرعون هم عصر حضرت موسی (ع) است،

 - چهارم: سامری است که مردم را گوساله پرست نمود،

 - پنجم: آن کسی است که مردم را یهودی کرد،

 - ششم: آن کسی است که مردم را نصرانی کرد،

و اما آن شش نفری که از آخری ها هستند:

 - پس اولی آنها اولی است،

 - دومی آنها دومی است،

 - سومی آنها سومی است،

 - و چهارمی آنها معاویه است،

 - و پنجمی آن صاحب خوارج است،

 - و ششمی آنها ابن الملجم است.

صاحب خوارج که اسم آن ذوالثدیه معروف است و دست اضافی داشت که مانند پستان بود و سرکرده خوارج بود. نمایش تصویر با سایز بزرگتر

 

هرگاه حضرت زکریا (علیه السلام) میخواست بنی اسراییل را موعظه کند مراقب بود که فرزندش یحیی نباشد زیرا طاقت نمی آورد، سخنی از عذاب جهنم و قیامت بشنود.یک روز نگاه کرد دید یحیی نیست شروع کرد مردم را موعظه کند، و فرمود: جبرئیل به من خبر داد که در جهنم کوهی است به نام (سکران) یعنی مست کننده و در دامنه آن کوه بیابانی است به نام (غضبان) یعنی به غضب در آمدۀ خدا، و در آن بیابان چاهی است که یکصد سال راه طول قامت آن چاه است، و در میان آن چاه تابوتهایی از آتش است، و در میان آن تابوتها صندوقچه هایی است از آتش و لباسهایی از آتش، و غل و زنجیرهایی از آتش، یک وقت دیدند که یحیی (ع) سرش را از میان جمعیت بالا آورد و فریاد برآورد (واسکرنا و اغضبانا) وای از آن کوه و بیابان، وای از آن چاه و تابوتها، و یحیی از مجلس خارج شد و سر به بیابان گذارد و دیگر یحیی (ع) را ندیدند. زکریا (ع) آمد به خانه و مادر یحیی را صدا زد و .....

 

منابع و مئواخذ:

سرگذشت روح از ابتدای خلقت تا قیامت (ص 114- ص 300)

و همچنین تسلیۀ الفؤاد، (ص 245)

ارشاد (ج 2 - ص 183)

بحار (جلد 30 ص 130)

 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

ره چهل ساله

بالاترین مقادیر بارش در دنیا: بیشترین مقدار بارندگی 24 ساعته در دنیا در تاریخ 7ژانویه 1966 در جزایر رئونیون با بارشی معادل 1852 میلیمتر در روز رخ داد. رکورد هفتگی و ماهانه بیشترین مقدار بارندگی در دست چراپونچی در ارتفاعات هیمالیاست. در فاصله زمانی 12 تا 19 مارس 1952 مقدار بارش در چراپونچی به 5003 میلیمتر گزارش گردید. در ماه ژولای 1861 ارتفاع بارش در چراپونچی به 9300 میلیمتر رسید. این میزان بارش ماهانه تقریباً 40 برابر بارش سالانه ایران است

 

وضعیت دنیا در پنجاه میلیون سال آینده

در این مدت اقیانوس اطلس بویژه اطلس جنوبی و همچنین اقیانوس هند به بزرگ شدن ادامه خواهد داد و در عوض از وسعت اقیانوس آرام کاسته خواهد شد. استرالیا به طرف شمال شرق انحراف حاصل کرده و در مجاورت قاره آسیا قرار خواهد گرفت. قسمتی از آمریکای شرقی از محل دره ریفتی از بقیه آن جدا شده و به طرف شمال شرق  حرکت خواهد نمود. دریای مدیترانه بتدریج کوچکتر شده و خلیج گاسکونی بسته خواهد شد. قسمتی از کالیفرنیا که در غرب گسل سن آندرساس قرار گرفته از قاره آمریکا جدا شده و به طرف شمال حرکت خواهد کرد. در ده میلیون سال اول دیگر لس آنجلس در ردیف سانفرانسیسکو قرار خواهد داشت و تا 60 میلیون سال دیگر به آلاسکا خواهد رسید(پومرل 1973).

یخچالهای زمین

عرقچین یخچالی (Ice Cap) قطب جنوب 38 میلیون سال پیش (معادل عهد زمین شناسی الیگوسن( بوجود آمده است. در 3.2 میلیون سال پیش در اطلس و آرام نیز یخچالهائی ظاهر شدند، اما یخچالی شدن در عرضهای جغرافیائی بالا را به 10 میلیون سال پیش نسبت می دهند. امروزه فقط یک دهم کره زمین از یخ پوشیده شده است اما مطالعات نشان داده است که کره زمین چندین دوره یخچالی را تجربه کرده است. در زمانهای یخچالی شده کره زمین ایران در شرایط بارانی بوده و خط برف 800 متر پایئن تر از حد فعلی و مقدار بارندگی 3تا4 برابر مقدار فعلی بوده است

عمیق ترین چاه جهان

در 29 آگوست 1981 شوروی سابق عمیق ترین چاه جهان به عمق 35371 فوت را حفر کرد در طی این مراحل حفر چاه مشاهده شد که در عمق 22000 پائی با وجود حرارت بسیار زیاد نشانه هائی از زندگی گیاهی و جانوری کشف گردید

بزرگترین دریاچه دنیا

ب دریای خزر بزرگترین دریاچه دنیاست که به دلیل بزرگی آن به نام دریا شناخته می شود وگرنه به آبهای آزاد راه ندارد. این دریاچه یک گودی بزرگ در مشخصات جغرافیائی 36  تا 48 درجه شمالی به طول 1200 کیلومتر و بین 48 تا 50 درجه شرقی به عرض بیش از 326 کیلومتر گسترش دارد و حجم این دریاچه حدود 400 هزار کیلومتر مکعب است. مساحت حوزه آبخیز (آبریز) دریای خزر 36 میلیون کیلومتر مربع است که بیشترین بخش آن را مناطق جنگلی و جلگه ای زیرحوزه ولگا و اورال در بر می گیرد و کمترین بخش آن جنگلهای کوهستانی و صحاری قفقاز است. دبی آب ولگا 80 تا 85 درصد کل آب سطحی خزر را تشکیل می دهد.

بزرگترین غار جهان

بزرگترین غار جهان، غار ساراواک می باشد که در لوبانگ  نازیب باگوس در پارک ملی گانونگ موساژاواک قرار دارد. این غار در سال 1980 کشف شد و طول آن 700 متر و عرض آن 300 متر است. ارتفاع هیچ نقطه ای از این غار کمتر از 70 متر نیست

بزرگترین کوه یخ

 بزرگترین کوه یخ یکپارچه که در قطب جنوب واقع است بیش از 31000 کیلومتر مربع است. طول آن 335 کیلومتر و عرض آن 57 کیلومتر می باشد. بدین ترتیب اندازه آن از کشور بلژیک بزرگتر است

موتور چرخه هیدرولوژی

موتور چرخه هیدرولوژی نیز هسته ای است. انرژی مورد نیاز چرخه هیدرولوژی از تششع خورشیدی تامین می شود که از واکنش های هسته ای داخل خورشید پدید می آید.

آیا می دانید

بر اساس مطالعات در شرایط یکسان دمای هوای داخل شهرها 0.5 تا 0.8 درجه گرمتر از حومه شهرهاست

ارتفاع اپتیمم .

بررسی ها نشان داده است که بارندگی با افزایش ارتفاع تا یک ارتفاع مشخص افزایش می یابد و پس از آن کاهش می یابد.  این ارتفاع را ارتفاع اپتیمم می نامند و در حدود 3000 تا 4000 متری از سطح دریاست.

آیا می دانید

ارتفاع تبخیر در ایران برابر 2 متر است در حالی که ارتفاع متوسط بارندگی در ایران 24 سانتی متر گزارش شده است.

چشمه های سیفونی

بعضی چشمه ها بصورت ساعتی عمل می کنند این نوع چشمه ها در مدت زمانی آبدهی نسبتا زیادی دارند و پس از مدتی آب چشمه کم شده و یا قطع می گردد. این چرخه متناوباً تکرار می گردد. این چشمه ها که اغلب در مناطق کارستی وجود دارند دارای مخزنی هستند که ابتدا تا ارتفاع مشخصی پر می شود و سپس تخلیه شروع میشود . این سیکل ادامه پیدا می کند. نمونه ای از چشمه ها در شهر هفشجان از توابع شهرکرد بنام چشمه وقت ساعت وجود دارد.

آیا می دانید

در برخی مناطق بیابانی که هیچ گونه بارندگی در مدت چند سال انجام نمی شود گیاهانی هستند که با استفاده از شبنم به حیات خود ادامه می دهند.

چشمه های تحت فشار

گاهی تشکیلات آبخوانه ها تحت فشار است و آب چشمه ها بصورت چند لوله با فشار فوران می کند. چشمه غربال بیز در شیرکوه یزد که در آهکهای کرتاسه ایجاد شده است نمونه ای از این چشمه هاست. گاهی خروجی چشمه روی آبرفت است و آب از لابه لای ابرفتها فوران می کند مانند چشمه آتشکده در فیروز آباد فارس

آیا می دانید

یک درصد از حجم جو را بخار آب تشکیل می دهد و این حجم در لایه های پائین متمرکز است. دلیل آن اقیانوسها و سرد بودن لایه های بالائی جو است

 بزرگترین مجمع الجزایر

بزرگترین مجمع الجزایر جهان که به شکل هلال است و بیش از 1300 جزیره را تشکیل داده جمعاً  به طول 5600 کیلومتر مربع است و کشور اندونزی را تشکیل می دهد

کم عرض ترین تنگه

کم عرض ترین  تنگه قابل کشتیرانی بین جزیره آگین ازاوبوآ و سرزمین اصلی یونان واقع شده است. دهنه این تنگه در محل خلکیس  حدود 40 متر است.

وسیع ترین تنگه

وسیع ترین تنگه به نام دویس بین   جزیره گرین لند و جزیره بافین کانادا با پهنای 338 کیلومتر واقع شده است

داستان آب در روی زمین

حجم آبهای کره زمین 1360000000 کیلومتر مربع برآورد شده که اگر روی کره زمین بصورت مساوی توزیع شود ارتفاعی معادل 217 کیلومتر را تشکیل میدهد ولی 97 درصد این آبها در اقیانوسهاست. و دو درصد نیز به صورت یخهای قطبی است. از یک درصد باقیمانده نیز بخش زیادی خارج از دسترس انسان است. از آنچه باقی می ماند نیز فقط 0.1 درصد قابل استفاده است

بلند ترین کوه نمک

بلند ترین کوه نمک: در امتداد سواحل شمالی خلیج مکزیک به طول 1160 کیلومتر 330 کوه نمک زیر زمینی قرار دارد که بعضی از آنها 18300 متر از بستر باریکی بصورت گنبد بالا می آیند

اگر مایلید مطالب بیشتری را ببینید روی ادامه مطلب بکلیک

نظرات 1 + ارسال نظر
امین جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ http://filmkutah.blogsky.com

سلام
خوبی ؟ خوبم!
دمت گرم... برعکس وبلاگای دیگه وبلاگ تو ارزش دیدن رو داشت!
مرسی... به کارت ادامه بده
بابای!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد